وجود بعضی آدما تو زندگی فقط " اضافه کاریه". اینجور آدما میان و
بسته به نوع ارتباطت باهاشون، بهت ثابت می کنن که اونی که رفتنیه ، هیچ اصراری به
موندنش نکن.
اگر رابطه از نوع احساسی باشه، این آدمای اضافی میان و طول و عرض علاقه ات رو
چندباری طی می کنن و بی هوا و با بهونه های صد من یه غاز میرن. اگر رابطه غیر
عاطفی باشه؛ یا نمکتو میخورن و نمکدون رو میشکونن، یا خلاصه خیلی رفتارای محتمل
دیگه ازشون میبینی که عطای موندنشون رو به لقاش میبخشی.
این روزا یاد گرفتم که اصراری به موندنه آدمای اضافی زندگیم نداشته باشم. یاد
گرفتم که در "این زمانه ی بی های و هوی لال پرست" ، خوبیه زیادی نکنم به
آدما که خوبیه بیش از حد اغلب آدما رو خراب می کنه.
تصمیم گرفتم که قدر آدمای موندنیه زندگیمو بیشتر بدونم و در خروج رو برای اون
دسته از آدمای بی ظرفیت و بی ارزش زندگیم باز کنم .
پ.ن: دو هفته قبل امتحان علوم پایه دادم، هفته قبل شمال بودم، فردا هم روز
شروع کلاسامه. از این ترم درسا تخصصی میشن و کم کم میفهمم خانوم دکتر بودن یعنی چی:)
پ.ن 2 : یه سری عکس از شمال گرفتم که ان شاا... تو پست بعدی آپ می کنم.