معرفی نامه

تصمیم دارم از این بعد تو وبلاگ از کتاب هایی که خوندم، فیلم هایی که دیدم و رستوران ها و کافه هایی که رفتم مطلب بنویسم تحت عنوان "معرفی نامه". اینجوری یه جنبه ی مفید بودن هم میگیره وبلاگم.

هرچند که تووبلاگ سابق از کتاب هایی که می خوندم گاها یه نقد می نوشتم. اما مجددا همینجا اینکارو انجام می دم.

و صد البته که نه تخصص من و نه دانش من در حد نقد کردنه. صرفا جنبه ی معرفی خواهد داشت.

 

  • فاطمه ( خط سوم)

خانه ی دوست کجاست

حالم بهم میخوره از دوستیایه خاله خرسه

از اینکه ادما واسه منافع یا پز یا رو کم کردن یا هرچیز دیگه باهم باشن. از اینکه بعضی دوستی ها یه توفیقه اجباریه که هم خودت هم طرف مقابل چشم دیدن همو ندارید، اما بهم میخندید و با هم بیرون میرید و عکسشم اینستا میزارید.
حس تنهایی می کنم. دور و برم دوست زیاده اما هیچکدوم واقعی نیستن به نظرم.اون معدود یکی دو نفری هم که عمر دوستیم باهاشون چندین و چند ساله است، بی نهایت حسادت میکنند بهم اما تو روم میخندن.
نمیدونم چرا آدما با خودشون رو راست نیستند..... نمیدونم چرا همیشه تو دلم همه رو دوست داشتم و بی هیچ نیت و منتی مهربونی می کنم اما سو برداشت میشه.سادگیه شخصیت ، "انتخاب" من بوده که بعدا تبدیل به "خصلتم" شده.منم میتونم کینه و حسد و غرور رو بزارم جاش و هر روز یه ماسک رنگارنگ بزنم به چهره ام در تقابل با دیگران؛ اما نه، نمی تونم....
یاد اون دیالوگ taxi driver میوفتم که دنیرو تنها تو سینما نشسته و می گه : من مرد تنهای خدا هستم.....

  • فاطمه ( خط سوم)

"خط سوم"

می نویسم از روزمرگی هام، شادی ها و خنده هام ، درد ها و گریه هام.

آن خطاط سه‌گونه خط نوشتی:
ـ یکی او خواندی، لا غیر.
ـ یکی را هم او خواندی هم غیر.
ـ یکی نه او خواندی، نه غیر او!
آن خط سوم منم
Designed By Erfan Powered by Bayan