خوب ترین حادثه میدانمت

از خوبیای زندگی اینه که جایی که قراره مشغول به کار شی، بعد از ٢تا جلسه ای که غیبت کردی (چون تهران نبودم و مطمین بودم که حذفم میکنن) ، بهت زنگ بزنن و بگن که چون بین متقاضیا توانمندترم ،برام جبرانی میزارن.
.
از خوبیای زندگی وقتیه که دم عضلانی بعد از یه تمرین سخت تو باشگاه داری و میای خونه ولو میشی رو تخت.
.
وقتی به طرز عجیبی سرظهر روز بعد از تعطیلات، انقدر میدون کاج ترافیکه که ترجیح میدی از تاکسی پیاده شی و بیخیال عالم با صدای موزیک بلند پیاده بری مسیرتو.
.
وقتی چند روز رفتی شمال و باید ١٠٠ ص فارماکولوژی میخوندی و وویسشم گوش میدادی اما فقط ٨ ص خوندی؛ بااین وجود حالِ دلت خوبه چون رشته ایو میخونی که عاشقشی.
.
وقتی بعد٦ سال دوستتو تو اینستا پیدا میکنی که مهاجرت کردن فرانسه و داره پزشکی میخونه و کلی خوشحال میشی.
.
وقتی هوا همزمان که آفتابیه، خنکه و باد میاد(هوایی که عاشقشم)
.
خلاصه که زندگی هنوز خوشگلیاشو داره حتی وقتی بدن درد داری و هزارتا کار و تکلیف انجام نشده ریخته سرت :)
هشتگ انرژی مثبت

  • فاطمه ( خط سوم)

ماجرای آقای سین

صحنه اول 

یه بنده خدایی بود چند ماه پیشا ، منو دوست داشت. لپ کلام اینکه من چهار ماه این حدودا با این بشر در ارتباط بودم اما رابطه ای رو شروع نکردیم. چون من آدمی ام که یا وارد رابطه نمی شم یا اگر بشم ، یه رابطه طولانی می خوام ( یعنی رابطه ای که حداقل مامانم درجریان باشه و طرفم هم کسی باشه که سرش به تنش بیارزه نه رابطه ای که به ماه نکشیده کات کنیم) ؛ واسه همین تا الان برخلاف ظاهرم همیشه سینگل بودم و کیس هارو پروندم.

این کیس هم فهمیدم که آدم من نیست اما اون یه مدت هم همش به اصرار خودش کش داده شد. خلاصه که بسیاربسیار ابراز علاقه می نمودند و قربون صدقه و تعریف و این صوبتا. من هم چون هیچ وقت دوستش نداشتم، فیدبکی هم از من نمیگرفت قاعدتا. از اونجا که ایشون به مقادیر فراوان د ی و ث تشریف داشتن و واقعا لوکیشن احساسشون در قسمت پایین تنه اشون بود، خلاصه تموم شدماجرا . 

صحنه دوم

امروز یه کلاس مشترک باهاش داشتم، پیش استاد بودم که اونم اومد بااستاد کار داشت، ٢ تا از دوستای صمیمیم هم ( که میدونستن این منو دوست داشت )باهام بودن. دیدم دوستم داره بهم میزنه و بهش اشاره میکنه، وقتی نگاش کردم یه لحظه، یک جای گاز بزرگ و کبودی رو گردنش بود. خلاصه که بیشتر از همه من و بعد دوستام به شکل ایموجیه  دو نقطه خط بودم که وات د ف ا ک؟؟

منی که فکر می کردم این بشر با اونهمه ابراز علاقه و شیفتگی تا چند ماهی بعد از تموم کردن من تو فاز افسردگی مزمن باشه، به یه ماه نکشیده جای کبودیاش رو گردنش بود!!! 

(هرچند این آدم علاوه بر اینکه یه سری از معیارای منو نداش، بلکه توقعاتیم داشت که خوب نیست هنوز ریلیشن شیپ نزده راجبش بحث شه!!! )

خلاصه که من تا برسم خونه هنگ بودم که چجوری بعضی پسرا در آن واحد میتونن عاشق باشن وهمزمان با یکی دیگه روکار و این وسط حتی یک ماه هم دوره ی ریکاوری نخوان( هرچند درمورد اون کیس خاص، ایشون این مسائل رو صرفا نیاز بدن میدونس و زیاد با احساسش در منافات نمیدید!!!! پس همه پسرا به خودشون نگیرن) 

القصه نتیجه اخلاقی اینکه چققدررر حش....ته بعضیا زده به بشریتشون. شما جزوش نباشید. 

پایان

  • فاطمه ( خط سوم)

فوتوبلاگ

البته عکس ها با دوربین گوشی و بدون هیچ گونه ادیت و افکت گرفته شده.










عکسایی که تاریک به نظر میاد به علت هوای مه گرفته است وگرنه ساعتی که عکس گرفته شده حدود 12 ظهر اینطوراست. لوکیشن هم جواهرده می باشد :)

  • فاطمه ( خط سوم)

مدرک پولی

امسال خواهر دوستم با رتبه سی و هشت هزار رشته ریاضی، مهندسی شیمی تهران مرکز قبول شده.( با معدل نهایی ١٢ و تک ماده در کارنامه پیش دانشگاهی و سه درس تخصصیو صفر زده، چنتا هم منفی داشته، چون نت نداشتن ما واسش کارنامشو پرینت گرفتیم و اینایی که میگم رو خودم تو کارنامه اش دیدم).
اونوقت سال ٩٣ که من کنکور دادم دوستم با رتبه دو هزار ، پزشکی دندون دارو یه هیچ دانشگاهی اعم از سراسری ، آزاد، بین الملل و اعم از تهران و شهرستانا( حتی پرت ترین جاها قبول نشد)!
امسال هم که به سلامت و میمنت از کل داوطلبین تجربی فقط یک پنجمشون قبول شدن.
اینا رو گفتم که خودتون یک ارتباط معنادار بین ١. عدم بازار کار برای مهندسان ٢. توقعات بالای دانشجویی که با درصد منفی میره یه مدرک کارشناسی میگیره در تمامی جنبه های زندگی(اعم از کار و ازدواج) ٣.هجوم دانش آموزان به رشته تجربی ( مثال بارزش رتبه یک امسال تجربی که مهندس برق بود و امار پنج برابره تعداد داوطلبان تجربی به سایر رشته ها) ٤.عقب ماندگی مملکت در بسیاری از حوزه ها و غیره بیابید!
پایان

  • فاطمه ( خط سوم)

"خط سوم"

می نویسم از روزمرگی هام، شادی ها و خنده هام ، درد ها و گریه هام.

آن خطاط سه‌گونه خط نوشتی:
ـ یکی او خواندی، لا غیر.
ـ یکی را هم او خواندی هم غیر.
ـ یکی نه او خواندی، نه غیر او!
آن خط سوم منم
Designed By Erfan Powered by Bayan