دستانی که خدمت می کنند؛ مقدس تر از لب هایی هستند که دعا
می کنند...
.
ماجرا از اونجایی شروع شدکه ما به عشق سر در دانشگاه تهران و
پزشکی و روپوش سفید اومدیم تجربی.شاگرد درس خون بودیم مثلا و همه از همون موقع
دکتر صدامون میکردن.پزشکی عشقی بود که شبا با یادش میخوابیدم،و فکر کنم اصولا نود
درصد دانش آموزان ایرانی حتی اگر دبیرستان هم تجربی نخونن،باز هم در خفایای قلبشون
رشته ی پزشکی رو دوست دارن!!!
القصه بنا به هزار و یک دلیل از سال سوم دبیرستان، علاقه ی ما
به سمت داروسازی گروید.چه شب بیداری ها و سختی هایی که در راه رسیدن بهش بر
نداشتیم و بیت های "دربیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم" ، "همت
بلند دار که مردان روزگار..." و غیره و ذلک؛ قوت قلب ما در این راه بودن. عشق
و علاقه ای که فرای حاشیه ی پر زرق و برقش ، وجهه اجتماعی بالاش در فرهنگ مردم این
جامعه و تصورات کلیشه ایه غوطه خوردن در مال و منال ؛ بیش از همه با انگیزه ی
"خدمت" بوده و هست.(لااقل واسه من که اینطور بوده) .خلاصه به امید
پروردگار رشته ای ک عشق ابدی و ازلیمون بود قبول شدیم و همچون جوگیرها از همون اول
گهی پشت بر زین و گهی زین به پشت(البته نسبت به سال کنکور) درس خوانیو شروع کردیم.
زمان گذشت و دیدیم وضعیت موجود با اون فانتزیای زایده ذهنمون نسبت به این رشته و
جایگاهش؛ مثل زمین و آسمونه. چه جفا ها که در حق دکتره داروساز نشده و نمیشه و چه شان ها و کرامت هایی که
نادیده گرفته میشه. اینکه هنوز هستن ادمایی که وقتی بهشون میگی داروسازی میخونی؛
نمیدونن دکتری عمومیس نه کارشناسی یا ارشد!!!! وقتی تصور عموم از دکتر
داروساز،ماتیک فروش و یا ک......م فروش هست،چه انگیزه ای واسه خوندن و از بر کردن
این درسا میمونه.و این در حالیه که داروسازی بین رشته های تجربی،از همه سخت تر و
خرخونی بیشتری لازم داره و تا قبل علوم پایه بیشتر درس ها مشابه پزشکی (اما
واحدهای شیمی گسترده تر) و بعد علوم پایه هم درسا همچنان فوق العاده سنگین و
تخصصیه،ماها دانشجویانی که شبای امتحانمون از فرت سنگینی،با هایپ و قرص سر میشه و
نمره چشمامون در حال بالا رفتنه، وقتی میبینیم هنوز نقش رشته ما در جامعه اون طور
که باید باشه تبیین نشده و عملا در ذهنیت عوام،دکتر داروساز نقشی در چرخه ی نظام
سلامت نداره، دلمون میگیره از این ستم ها .از این نادیده شدن ها و یا کم دیده شدن
ها.
درسته مردم هم تا حد زیادی حق دارن،وقتی داروخونه ها رو پراتیک
ها و نسخه پیچا میگردونن و وقتی صنعت دارو و داروسازی قوی ترین مافیا رو داره و
وقتی دکتران داروساز پشت پرده و مسئولان مربوطه ،صرفا به فکر منافع شخصی و درامد
زایی حتی به قیمت جان مردم هستن و قدمی در آگاهی بخشی این رشته بر نمیدارن، بهتر
از این هم نمیشه انتظار داشت.
به امید روزی که یه تحولی هم در نظام اموزشی داروسازی، و هم در
صنعت دارویی کشور بشه و دکتر داروساز همونطور که وظیفشه، مشاوره ی دارویی به بیمار
بده و مردم هم داروساز رو به عنوان پزشک دارویی خودشون بشناسند و باور کنند.
این پست به بهانه ی پنجم شهریور،روز بزرگداشت زکریای رازی و
روز داروساز گذاشته شده.امید است که ما جوجه دانشجویانه داروسازیه تازه کار
،بتونیم سهمی در اعتلای کشور عزیزمون داشته باشیم.
.
برگرد که تا فاش نگردد رازم
من بی نفست قافیه را می بازم
محتاج به داروی لبانت هستم
با اینکه خودم دکتر داروسازم