بزن باران

میدون فاطمی پیاده می شم و با پرس و جو آزمایشگاه رو پیدا می کنم. آزمایشگاه خلوت بود و زود کارم انجام شد. مگه میشه تو این هوا، اونم دقیقا وقتی بارون بند اومده و شهر تمییزه آدم دلش پیاده روی نخواد؟ فلسطین رو مستقیم میام پایین. بین راه وی کافه رو میبنم.قرار بود هفته دیگه با بچه ها بریم اما خودم رفتم اینبار.دلم واقعا یه موکا میخواست اما موکا نداشت تو منوش! از اونجا که از صبح درگیر بودم و فرصت نداشتم چیزی بخورم، یه پاستا سفارش میدم که بااینکه ساعت پنج بعد از ظهر بود اما درواقع صبحانه و ناهار و شام اون روزم بود. حس خیلی بدیه آدم تنها بره کافه یا رستورانی واسه همین اغلب سعی میکنم وقتایی که تنهام یه نوشیدنی یا غذای بیرون بر بگیرم و برم.با همه ی گرسنگیم فقط تونستم نصف غذارو بخورم. از اونجا که وای فایشون آنتن نمیداد و منم چیزی نداشتم که خودمو باهاش سرگرم کنم میون اونهمه جفت،زود بلند شدم و ادامه پیاده رویمو انجام دادم.اومدم انقلاب و از اونجا رفتم چهار راه و بعدش میدون ولیعصر.
تو این هوا نمیشه آدم عاشق تهران نباشه.باید نهایت استفاده رو از این روزا بکنم...
+
پ.ن : فیزیولوژی مرا میخواند. پاشیم بریم یه سلامی عرض کنیم خدمت عمه ی جناب گایتون هال

  • فاطمه ( خط سوم)

مواردی که در پروفایلتان نگاشته اید همه ذیل عنوان جمع اضداد قرار می گیرند الا تجمیع سکولاریسم و اتفاق دین و سیاست که جمع نقیضین است و لامحال.اگر به دیدتان مهم است اصلاح بفرمایید.

ممنون از نظرتون
داخل پروفایل نوشتم که به هر دو معتقدم
منظورم این بود که هیچکدوم رو صددرصد قبول ندارم و از هرکدوم برخی جنبه ها و ایده لوژی هارو قبول دارم و بعضی هارو خیر.
احتمالا منظورم رو بد رسوندم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

"خط سوم"

می نویسم از روزمرگی هام، شادی ها و خنده هام ، درد ها و گریه هام.

آن خطاط سه‌گونه خط نوشتی:
ـ یکی او خواندی، لا غیر.
ـ یکی را هم او خواندی هم غیر.
ـ یکی نه او خواندی، نه غیر او!
آن خط سوم منم
Designed By Erfan Powered by Bayan