دنیا بهم یاد داد که از اون فاطمه ی بیش از حد احساساتی فاصله بگیرم و عاقلانه تر فکر کنم اگه میخوام بین این جماعت کرکس صفت دووم بیارم. تو زندگیم خیلی دلم شکسته. اما هربار جوری پاشدم که انگار اتفاقی نیوفتاده، صبح جوری رفتم بیرون که انگار نه انگار شب قبلش یه ریز گریه کردم. البته که بیشترین سهم قلبم همیشه واسه خدا بوده و هست، اما گاهی آدم از عزیزترین کسای زندگیش ضربه ای میخوره که تا مدت ها یادشه و اون ضربه ها شخصیتشو شکل میده.
یاد گرفتم فقط و فقط خودم باید به فکر خودم باشم و منتظر دستی نیستم که بهم چیزی بده یا واسم کاری کنه. توقعاتمو از همه حتی والدینم به صفر رسوندم.تو زندگیم هرکی گریه منو درآورد، باهمون قطره های اشکام از چشام افتاد.
دیگه از کسی انتظاری ندارم. خودمم و خدای خودم. مشکلات زندگیم عین سمباده وجودمو صیقل کرده.راضیم به رضای خودش.... اما هیچ وقت اجازه نمیدم کسی باعث شه اینطوری احساس کنم که لیاقت چیزی رو که میخوام ندارم.
.
پ.ن : عنوان پست آهنگ "پوست شیر" از ابی